زهرا جون مامان زهرا جون مامان ، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 5 روز سن داره

زهرا کوچولو مسافر کربلا

روزی که ما شدیم

فردا چهاردهم ماه مبارک رمضان است و ما در آستانه پنج ماهگی دخترک ، چهارمین سالگرد پیوند آسمانیمان را جشن می گیریم . این عکس سفره عقدیه که مادری زحمتش رو کشیده بودن :     عکس من و بابایی سر سفره عقد رو در ادامه مطلب ببینین .   خطبه عقد ما توسط حاج آقا صدیقی و در منزل ایشان در تاریخ 13 شهریور 1388 مصادف با شب تولد امام حسن مجتبی علیه السلام  خوانده شد : ...
31 تير 1392

اگر خدا بخواهد ....

چند شب پیش کمد را مرتب می کردم  دوتا عکس پیدا کردم ، یک دنیا خاطره زنده شد .  یک بار دیگر یادم آمد که اگر خدا نخواهد یک برگ هم از درخت نمی افتد . او خواست و دخترک ما را که تا مرز نبودن هم پیش رفته بود به ما بخشید . زهرا  ، ماه شعبان سال ١٣٩١     زهرا ماه شعبان ١٣٩٢       زهرا رمضان ١٣٩١ ( غربالگری اول ) قد : ٦ ساتنی متر     زهرا رمضان ١٣٩٢ ، قد ٦٦ سانتی متر       ...
31 تير 1392

آيا .....

آيا من آدم بدي هستم كه گاهي از اين بغل آن بغل شدن دختركم در مهماني ها دلخور مي شوم ؟ آيا من مشكل روحي دارم كه دوست ندارم بچه هاي ١٠ - ١٢ ساله عروسكم را بغل كنند؟! آيا اينكه چهار چشمي زهرا رو مي پام وقتي بغل يكي ديگه است كار بديه ؟پانوشت : يادم باشد زهرا كه بزرگ شد بچه مردم رو كه بغل كردم بدون اجازه مامانش ندم بغل دخترم ببرش توي يه اتاق ديگه بنشوندش روي يه صندلي كه بين پشتي و نشيمنگاهش فاصله است بعد مامان بچه شاكي بياد بچه شو ببره بعد من زهرا رو دعوا كنم و بعد مامان بچه بياد تو وبلاگش پست بزاره كه طلاهاي بچم ريخت از بس دست به دست شد!!! ( ماجراي امشب رو فهميدين ديگه ؟؟ ) پانوشت ٢ : نگين اگر چهار چشمي بچه رو مي پاييدي چه جوري زهرا رو در دستان ...
30 تير 1392

" عاطفه "

همه چيز از يه SMS شروع شد . SMS التماس دعا در لحظه افطار . از شماره اش حدس زدم از طرف يكي از هم كلاسي هاي كارشناسي ارشدم كه اهل اصفهانه باشه . كلي ذوق كردم . امروز براش اس ام اس زدم كه شماره هاي من پاك شده شما كدوم دوست من هستين؟ وقتي جواب داد ديدم حدسم درست بوده ، پيام از طرف " عاطفه " بود . دو سالي مي شد كه نديده بودمش و بدتر از اون اينكه كلا ازش بي خبر بودم فقط دورادور شنيده بودم توي دانشگاه پيام نور درس مي ده. ازش پرسيدم چي كارا مي كني ؟ منتظر بودم از شغلش برام بگه ولي جواب داد: " بد نيستم فاطمه جان فقط خوشم كه مي گذره اين دنيا ...... " تعجب كردم كه چرا اينقدر أفسرده و كسله ، جوابم رو داد " راستش دلم خيلي خوش نيست چهار ماهي هست همسرم ف...
27 تير 1392

دخترك كم كم بزرگ مي شود -١

با اينكه مدتها بود دخترك سر و بالا تنه اش را بلند مي كرد ، وقتي من دست هايش را مي گرفتم و " يا علي " مي گفتم و مي خواستم از زمين بلندش كنم ، صاف صاف توي چشمهاي من نگاه مي كرد و بي حركت سر جايش ميخكوب مي شد . .... الآن دو سه روزي است كه دخترك آرزوي اين مادر آرزو به دل را برآورده كرده : با گرفتن دست هايش و " يا علي " گفتن خودش را بلند مي كند ، روي زمين مي نشيند و بعد پاهايش را فشار مي دهد و ميايستد!
12 تير 1392

سو تفاهم !

دخترك ٦ ساله اي توي مسجد سراغ زهرا آمده . زهرا انگشت دخترك را مي گيرد و به سمت دهان مي برد . مي گويم : زهرا جان انگشت " سارا " رو ول كن و دست دخترك را از دست زهرا جدا مي كنم . سارا مي گويد : اشكال نداره ! بذارين بخوره ! و دوباره انگشتش را جلوي زهرا مي گيرد . زهرا طبق عادت مألوف انگشت را مي گيرد و قصد به دهان بردن دارد كه من ديالوگ قبلي رو تكرار ميكنم و دست اين دوتا را از هم جدا مي كنم . سارا با لحن كودكانه مي گويد : عيب نداره ، دهنش كه كثيف نيست !!!!!
10 تير 1392

فقط به من بگو چه جوری ؟؟؟

این دخترک فسقلی منه که توی تخت پارکش مشغول بازیه :       اینها هم همبازیاش هستن :     دخترک دوری همبازیایش را تاب نمی آورد:             فقط مامان جون به من بگو چه جوری اینو از جاش درآوردی ؟؟؟ ...
2 تير 1392
1